جدول جو
جدول جو

معنی روحی تبریزی - جستجوی لغت در جدول جو

روحی تبریزی
(یِ تَ)
حکاک ماهری بود و گاهی طبع خود را بشعر می آزمود. این بیت از اوست:
از نگاه غضب آلود تو شد معلومم
که ز من گفته حدیثی بتو صاحب غرضی.
(دانشمندان آذربایجان تألیف تربیت ص 161 از مجمع الخواص ص 276)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تبریزی، مؤلف دانشمندان آذربایجان در بارۀ وی گوید: مولانا شرف الدین حسن بن محمد رامی، از دانشمندان و سخنوران شیرین زبان آذربایجان و با سلمان ساوجی و خواجه عبدالقادر مراغه ای همزمان بود، و آنگاه دو بیت ذیل را که بالبداهه در محفل طربی سروده نقل کرده است:
آوازۀ کاسۀ تو این بنده شنید
وز طبع لطیفش بنواها برسید
این کاسۀ دیده ای که بینندۀ ماست
تا کاسۀ دیده است مثل تو ندید،
سپس می نویسد: وی صاحب نظم و نثر بوده و قصیده ای بلند در مدح فخرالدین محمد وزیر شروان سروده و چند بیت زیر از آن قصیده است:
دم صبح اگر نفسی زند، ز دو زلف آن صنم خطا
پس از آن دمی دگر ار زند، ز سواد او نبود خطا
من از آن روم بهوای او، ز پی صبا چو غبار ره
که غبار من نبرد کسی، بهوای او بجز از صبا
وگر او نظر به سها کند، فلکی شود که ز بهر او
نظر فلک همه آن بود، که نظر کند بفلک سها،
سپس این غزل را نقل کرده است:
ندانم از چه سبب چشم یار، عین بلاست
که زلف و خال خوشش دام و دانۀدل ماست
دلم همیشه ز مهر دهان او تنگ است
قدم ز ابروی پیوسته اش همیشه دوتاست
شنیده ام که بسالی شبی بود یلدا
شب مرا ز چه رودر مهی دو شب یلداست
به پیش سنبل پرچین عنبرافشانی
ز مشک اگر سخنی گویم آن حدیث خطاست
چو موی او شب عمرم بسر رسید هنوز
سر از خیال سر زلف او پر از سوداست
’شرف’ بوعده خوبان بباد نتوان رفت
که هر نفس که زدی بی نگار باد هواست،
مؤلف مزبور رامی را در صنایع شعری، ماهر و استاد شمرده وگفته است: وی در مقابل حدائق السحر وطواط کتابی بعنوان ’حدائق الحقایق’ بنام سلطان اویس تألیف کرده است و ’انیس عشاق’ نیز یکی دیگر از تألیفات اوست که مجموعۀ مترادفات جوارح و اعضاء و یا سفینۀ اوصاف سراپای محبوبه هاست و بدین سبک و شیوه کتابی در زبان پارسی نوشته نشده و آن را در پاریس چاپ کرده اند، وی در عهد شاه منصور (795 هجری قمری) آخرین پادشاه آل مظفر ملک الشعراء عراق بود و بسال 795 درگذشت، (از دانشمندان آذربایجان ص 189)، و رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 3ص 1045 و قاموس الاعلام ترکی ج و الذریعه ج 9 قسم دوم شود
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
از سخنوران عهد سلطان حسین بایقرا (اوایل قرن دهم) بود. این دو بیت از اوست:
گفتم روم ز کویش، بگرفت اجل ره من
بنگر چهاست در ره، بیچاره آدمی را.
زحمت شانه مده، منت آیینه مبر
روی آراسته را باز چه می آرایی ؟
(از تذکرۀروز روشن، از دانشمندان آذربایجان تألیف تربیت ص 161)
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
محمدرضا تبریزی. از تبریزیان ساکن عباس آباد بود و زرگری می کرد. مدتی در هندبسر برد آنگاه به تبریز بازگشت و باز به هند رفت. نصرآبادی گوید: شعر نیکو میگفت. ابیات زیر از اوست:
جان گر از سینۀ ما شاد برون می آید
کی خیال توام از یاد برون می آید
به امیدی که به سرو قد او دل بندد
قمری از بیضۀ فولاد برون می آید.
#
چندان که صحن باغ ز برگ خزان پر است
از ناخن شکسته دلم بیش از آن پر است.
(تذکرۀ نصرآبادی ص 393).
و رجوع به دانشمندان آذربایجان ص 220 و ذریعه ج 9 ص 347 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
نامش محمدرضا طبعش با رازهای سخن آشناست. دوبار در هندوستان آمده بطریق سیر و تماشا گذرش افتاد باز به وطن خود رو نهاد. از اوست:
چندانکه صحن باغ ز برگ خزان پر است
از ناخن شکسته دلم بیش از آن پر است.
(صبح گلشن ص 169)
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
از شاعران قرن دهم هجری است و به روایت مؤلف صبح گلشن در فصل گرما به سقائی و در موسم سرما به عسل فروشی اشتغال داشت. او راست:
چنین کز بهر قتلم تیغ کین آن تندخو بسته
سرم را زود خواهی دید بر فتراک او بسته.
(از فرهنگ سخنوران) (از صبح گلشن ص 559) (از تحفۀ سامی ص 139).
و رجوع به قاموس الاعلام ج 6 و دانشمندان آذربایجان ص 389 شود
لغت نامه دهخدا